- بهار آوردن
- شکوفه کردن، گل کردن
معنی بهار آوردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
میوه دار کردن، بثمر آوردن، نتیجه دادن، ثمر آوردن
میوه آوردن درخت، پرورش دادن فرزند، تربیت کردن، میوه دادن، ثمر دادن، برای مثال برانداز بیخی که خار آورد / درختی بپرور که بار آورد (سعدی۱ - ۹۷)
احتساب
استدلال، دلیل آوردن، اقامه دلیل کردن
انجام دادن (عبادت مراسم احترام و غیره)، شناختن: شما را بجا نمیاورم
بتنگ آوردن، کشتن قتل
سرپیچی کردن
پایان دادن، به آخر رسانیدن
برای سرپیچی از کاری عذر آوردن
یا غبار آوردن چشم. خیرگی به هم رسانیدن چشم، پیدا شدن سفیدی در چشم
ارمغان آوردن
غذای ظهر را صرف کردن: (سوار اسب شده را ندیم برای سرخه حصار که در آنجا نهار خورده بعد برویم)
Pressure, Pressurize, Urge
pressionar, pressurizar, instigar
оказывать давление , прессовать , настоятельно советовать
unter Druck setzen, drängen
wywierać nacisk, nalegać
тиснути , створювати тиск , наполягати
presionar, presurizar, urgir
faire pression, pressuriser, exhorter
esercitare pressione, pressurizzare, esortare
druk uitoefenen, onder druk zetten, aandringen
दबाव डालना , प्रेरित करना
memberikan tekanan, mendesak
ضغط , حثّ
압박하다 , 압력을 가하다 , 촉구하다
להפעיל לחץ , לדחוף
施加压力 , 加压 , 催促
圧力をかける , 駆り立てる
baskı yapmak, basınç uygulamak, zorlamak
kueka shinikizo, kuongeza shinikizo, kumshawishi